پژوهش حاضر که با هدف بررسی رابطه ی بین یادگیری مشارکتی و تفکر فلسفی در دانش آموزان انجام شد، از جمله ی پژوهش های توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه ی آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دوره ی متوسطه ی دوم شهر فیروزآباد در سال تحصیلی ۱۴۰۲-۱۴۰۱ به تعداد ۴۴۷۰ نفر (۲۲۱۹ دختر و ۲۲۵۱ پسر) بود که از بین آنها و با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی- خوشه ای چند مرحله ای، تعداد ۳۵۰ نفر دانش آموز (۱۷۴ دختر و ۱۷۶ پسر) به عنوان اعضای نمونه ی آماری انتخاب شدند. به منظور جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه های تفکر فلسفی سلطانی (۱۳۸۵) و پرسشنامه ی یادگیری مشارکتی استیفان (۲۰۰۷) استفاده شد. روایی و پایایی ابزارها با استفاده از تحلیل گویه و ضریب آلفای کرونباخ محاسبه شد. داده های به دست آمده با استفاده از شاخص های آمار توصیفی (فراوانی، میانگین و انحراف استاندارد)، آزمون تی تک نمونه ای، ضریب همبستگی پیرسون و معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار آماری Spss نسخه ۲۲ مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد که میزان تفکر فلسفی آنها، پایین تر از حد متوسط می باشد. همچنین، میزان توجه به یادگیری مشارکتی در مدارس متوسطه دوم شهر فیروزآباد، پایین تر از حد متوسط می باشد. از طرفی بین یادگیری مشارکتی و تفکر فلسفی دانش آموزان رابطه ی معنادار آماری وجود دارد. همچنین، بین یادگیری مشارکتی دانش آموزان رابطه ی معنادار آماری وجود دارد.



Source link

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *